رنگ پرچم ما سرخ است! ( اول مه، بررسی یک تجربه )

هیوا یوسفی : اول مه روزجهانی کارگر، نزدیک است. با توجه به تحولات مهم خاورمیانه و شمال آفریقا که به جرات می توان گفت دنیای پس از 11 سپتامر را دستخوش تغییرات عمیق قرار داده است، از یک سو و از سوی دیگر دست بالا پیدا کردن نیروهای متاثر از جنبش سبز در میان طبقه کارگر ایران، ضرورت مرزبندی دوباره و جدی فعالین سوسیالیت و کمونیست طبقه را در رابطه با نگاه کمونیستی به انقلابات مصر و تونس و تحرکات انقلابی در لیبی و سوریه و بحرین و سایر کشورها و درسهای جدی این تحولات و همچنین صف بندی طبقه کارگر در برابر احزاب چپ و راست بورژوازی که در صدد تبدیل نیروی این طبقه به سرباز و سیاه لشکر جنبش سبز هستند، امروز بیش از هر زمان دیگر محسوس است.

 

طبقه کارگر ایران اعم از کارگران مراکز صنعتی و خدماتی، ارتش بیکاران، روشنفکران سوسیالیست دانشگاه ها، جوانان و زنان آزادیخواه و برابری طلب، در هر شکل و قامتی، باید فکوس خود را بر حضور سیاسی طبقه کارگر و روشن نگه داشتن افق سوسیالیستی در برابر محنت و نکبت سرمایه داری، تفکیک خط خود و تشکیل صف مستقل در برابر هجوم بورژوازی و همچنین علم کردن پرچپ سرخ  کارگران جهان متحد شوید، در برابر پرچم سبز و سیاه اسلام سیاسی و اشکال رنگارنگ احزاب و جریانات مبلغ سرمایه داری، متمرکز سازد.

 

اول مه از نگاه کمونیست ها

 

اولین روز ماه مه به پاس یاد و خاطره مبارزه و کشتار کارگران نساجی شیکاگو برای اولین بار توسط کنگره بین الملل دوم، روز جهانی کارگر نامیده شد. در ایران نیز برای بار نخست در سال 1299 شمسی متینگی در شهر تهران و به فراخوان شورای مرکزی اتحادیه کارگران که از 15 اتحادیه تشکیل میشد، برای گرامیداشت این روز برگزار شد. اما رفته رفته این روز جایگاه دیگری در تاریخ مبارزات انقلابی طبقه کارگر پیدا کرد، تاجایی که حتی سرود انتر ناسیونال نیز با این روز عجین شده است.

به همین اعتبار اول مه روزی برای جشن گرفتن کارگران نیست! روز پایکوبی و پخش شکلات و شیرینی نیست. کارگران به میمنت وجود چه چیزی باید جشن بگیرند؟ نقل و شیرینی از گلوی کارگری که نمی داند فردا نیز می تواند سر کار بماند یا نه، پایین نمی رود. روز لباس شیک پوشیدن و ادکلن زدن هم نیست! چرا که بخشی از طبقه کارگر که در برابر تورم 25 درصدی، 9 درصد افزایش حقوق داشته است و بخش دیگر که ماه هاست همین ناچیز حقوق را نگرفته است و خیل وسیع کارگران بیکار، پولی برای خرید لباس شیک و انگیزه ای برای برپایی جشن و سور ندارند. اول مه روزی نیست که کارگران مراکز صنعتی و خدماتی را از طبقه کارگر جدا کرده و با نصایح و موئذه های دلسوزانه به متشکل شدن دعوت کرد!

متشکل کردن کارگران و کل طبقه، امر هر روز و ساعت و لحظه فعالین سوسیالیست و انقلابیون حرفه ای کمونیست است. اول مه برآمد کارکرد یک ساله نیروهای مختلف چپ و راست بورژوازی و کمونیستها و سوسیالیستها و تلاش هر کدام برای کسب هژمونی فکری و سیاسی و متشکل کردن طبقه کارگر در اصناف و اشکال تعریف شده آن برای رسیدن به خواستهای طبقاتی خود است.

هر کدام از این جنبشها تلاش خواهند کرد که مهر خود را بر اول مه بزنند. این روز به همان اندازه که برای طبقه کارگر اهمیت داشته است از جانب بورژوازی نیز مهم قلمداد شده و نتوانسته نسبت به آن بی تفاوت باشد و از هر تلاشی برای تحریف و غصب آن دریغ نکرده است. آلمان نازی در سال 1933 این روز را به عنوان روز ملی تعطیل عمومی اعلام کرد. جمهوری اسلامی در اوایل حکومتش برای کنار آمدن با این روز گفت » خدا هم کارگر است » بعد ها که برایش دردسر شد ترور مرتظی مطهری را توسط گروه فرقان بهانه کرد و این روز را » روز معلم » نام گذاشت. اگر چه هیچ گاه نتوانست از اهمیت این روز برای طبقه کارگر بکاهد.

فعالین و پیشروان و رهبران سوسیالیست طبقه، باید با وقوف بر این امر قدرت شان را جهت باز پس گرفتن این روز و تصفیه فکری و سیاسی طبقه از رسوخ خمیر مایه های ذهنی بورژوائی و بورژوا کمونیستی، بکار گیرند.

این روز فصل مشترکی از کار مشترک و هماهنگی و اتحاد ایده ها و گرایشات متفاوت کمونیستی موجود در طبقه کارگر را مشروط بر یگانگی نظر در به اهتزاز در آوردن افق و پرچم سوسیالیستی در برابر هر افق و پرچم ارتجاعی و غیر کارگری دیگر، می طلبد. این نقشی است که طبقه کارگر در اول مه و روز جهانی همبستگی خود باید ایفا کند، «سپر کردن سینه پر درد طبقه کارگر و بدیل سوسیالیستی اش در برابر کل جناح های بورژوازی. «

 

آکسیون و آکسونیسم

 

در گیر و دار نظرات مختلف در مورد چگونگی برگزاری اول مه مباحثی پرت در رابطه با آکسیونیسم و متهم کردن هر سازمانده آکسیونهای اعتراضی به آکسیونیست بودن، مطرح می شود.

بعضا نقد تیز و دقیق و مبارزه با مسائل و مفاهیمی مشخص توسط تئوریسینها و رهبران آگاه کمونیست، از حانب چهره ها و عناصر نا آگاه ایضا کمونیست، به افراط و افتادن از طرف دیگر بام می انجامد. آکسیونیسم یکی از این مفاهیم است که همواره به عنوان برنامه کلان سازمانهای غیر کارگری که تمام اعتبار و پراتیک سازمانی شان را از آکسیون وام می گیرند و آکسیونیسم را بر فعالیت متحد کننده و متشکل کمونیستی در میان طبقه کارگر ارجح دانسته و عمده فعالیت سازمانیشان به این گره می خورد، مورد نقد کمونیست ها و پراتیسین های سوسیالیست بوده و هست. اما آیا ترجمه این نقد از آکسیونیسم سازمانی، باید به حمله دیوانه وار به هر آکسیون اعتراضی بیانجامد؟ آیا این نقد از آکسیونیسم است یا از آکسیون؟ آیا فراخوان دادن هر آکسیونی را باید با آکسیونیسم یکی دانست؟ مشخصا نه. آکسیون نیز یکی از ابزار های جدال طبقه کارگر است، این ابزار را نباید از مبارزات طبقه کارگر گرفت و صد البته باید آکسیون را با آکسیونیسم منفک دانست.

 

به ما نگویید ممکن نیست!

( بررسی یک تجربه )

 

یک هفته به اول مه سال 1384 فرصت مانده بود. بحث چگونگی برگزاری اول مه ای متفاوت در کارخانه ها و مراکز صنعتی و در میان فعالین کمونیست شهر سنندج جاری بود. در نتیجه روابط طبیعی و سازمان یافته رهبران و فعالین کارگری که در نتیجه همفکری و همکاری مشترک و پیش برد مبارزات مووفق کارگران این بخشها و تلاش برای متشکل کردن آنها در چند دوره مبارزه این کارگران برای گرفتن حقوق معوقه و در اعتراض به اخراج تعدادی از این رفقا و گرفتن مطالبات صنفی از این دست، شکل گرفته بود، طولی نکشید که کمیته برگزاری اول مه، متشکل از رهبران و نماینده های چند مرکز بزرگ صنعتی و فعالین کمونیست طبقه کارگر تشکیل شد. در میان اعضای کمیته گرایشات و نظرات متعددی در باره چگونگی برگزاری و گرفتن یا نگرفتن مجوز و تجمع در سالن یا در حیاط کارخانه و یا در مقابل این و آن اداره دولتی و … وجود داشت. وجه مشترک تمام این گرایشات تلاش برای علم کردن افق سوسیالیستی و جلب توجه جامعه به حضور سیاسی طبقه کارگر بود.

از طرف دیگر بورژوازی حاکم و خانه کارگر و استانداری و نهادهای مبتذل دیگرش برای غصب و تحریف این روز و نگه داشتن کارگران زیر پرچم و اتوریته خود، مراسم دیگری را در یکی از سالنهای شهر فراخوان داده و کارگران را به حضور در این مراسم دعوت کرده و در فتراق برگزاری این روز به نام خانه کارگر و دادن جایزه به عناصر خود در میان کارگران و تبلیغ و ترویج سیاستهای ضد کارگری و اقناع کارگران به وضع موجود بود.

 

کمیته برگزاری اول مه در برابر این سیاست تشکیل شد و پس از جلسات و توافقات لازم، چگونگی برگزاری این روز را توسط نمایندگان واقعی کارگران و فعالین سوسیالیست، برنامه ریزی کرد. پس از تقسیم کار پلاکاد ها و شعارها تهیه و تنظیم، و قطعنامه آماده شد. برنامه و تلاشی برای حضور مستقل و صفبندی طبقه کارگر در برابر سرمایه داران و باز پس گرفتن اعتبار و حرمت طبقاتی روز جهانی کارگر، توسط خود کارگران، پایه ریزی شد. ساعت 10 صبح روز اول مه سال 2005 میلادی، طبق برنامه، مینی بوس های سرویس کارخانه ها به جای انتقال کارگران به محل کارشان، به سمت محل تجمعی که فراخوان داده شده بود حرکت کردند، در یک چشم به هم زدن خیابان جام جم که ساختمان اداره کار سنندج در آنجا واقع بود مملو از حضور کارگران شد. پلاکادها را بر افراشتند و مراسم با یک دقیقه سکوت به یاد جانباختگان راه آزادی و برابری آغاز شد. دخالت نیروی انتظامی و برخورد ما به آنها منتج به یک راهپیمایی با شکوه و بی سابقه در قلب شهر سنندج شد. رژه ی بیش از هزار کارگر مراکز صنعتی و کارگران بیکار که شعار «کارگران جهان متحد شوید» را در ابتدای صفوف خود برافراشته بودند فضای شهر را منقلب کرد.

 

در همان روز مراسم دیگری در شهر سنندج و در یکی از سالنهای اجتماعات، به فراخوان کانون دفاع از حقوق کودکان و جامعه حمایت از زنان برگزار شد که سرود انترناسیوونال در ابتدای برنامه پخش شده بود.

 

فعالین سوسیالیت در دانشگاه ها نیز در هر کجا که قدرت و همبستگی و برنامه اش را داشتند، پرچم و افق سوسیالیستی طبقه کارگر را علم کردند و مجموعه تمام این فعالیتها جلوه ای دیگر از حضور طبقه کارگر را در همه عرصه های جامعه به نمایش گذاشتند و قطعنامه های محکم این مراسم ها و حضور طبقه کارگر در این سطح نشان از روزنه ای دارد که نباید آن را نادیده گرفت. این همان اعلام کیفر خواست طبقه کارگر علیه سرمایه داری است.

 

در اول مه امسال نیز ضرورت حضوری از این دست برای ایجاد صف مستقل طبقه کارگر و برافراشتن پرچم و افق سوسیالیستی، بیش از هر زمان دیگر به نظر می رسد و تحقق این امر حیاتی با توجه به اینکه می تواند منجر به تغییر موازنه در فضای سیاسی جامعه ایران و اضافه کردن مجدد قدرت و افق کمونیسم به معادلات سیاسی، راه پیشروی جنبشها و تشکلات منسجم کارگری را هموارتر می کند.

 

جدا کردن هر کدام از بخش های طبقه کارگر در این روز سم است. تقلیل دادن مبارزه همه جانبه طبقه کارگر به بخشهای کوچکتر است. بازگشت به نقطه ای است که سالها از آن فاصله گرفته ایم. اینکه طبقه کارگر نتوانسته است شکل منسجمی به خود بگیرد و عدم توان کمونیستها برای تبدیل کمونیسم به شیوه مبارزاتی کارگران در ایران، دال بر عدم فهم یا اشتباهات نظری فعالین سوسیالیست نیست. طبقه کارگر در ایران از حضور سنتهایی رنج می برد که درست در نقطه مقابل این دید از مبارزات طبقاتی قرار دارد، از درد آموزگارانی رنج می برد که خود آموزش ندیده اند. برای غلبه بر این موانع باید برنامه ای جدی و عملی داشت. ما به دنبال چه چیزی هستیم؟ حل معضلات عملی در متشکل کردن طبقه کارگر یا پیدا کردن حفره های تئوریک؟ دقت و ریزبینی و مرور تجارب جدی ما در تشخیص موانع پیش روی فعالین کمونیست و انقلابیون حرفه ای جهت متشکل کردن طبقه کارگر و هدف قرار دادن قدرت سیاسی و متبلور کردن چشم انداز پیروزی افق کمونیسم و الغای کار مزدی نقشه عمل ماست و برای آن خواهیم کوشید. تاریخ ما تاریخ شکست نخوردگان است.

 

هیوا یوسفی

2 اردیبهشت

22 آوریل

این نوشته در هیوا یوسفی ارسال شده. این نوشته را نشانه‌گذاری کنید.